آهای ای دو چشمان خیس من شما به او بگویید دوستش دارم
اما من توی نگاه تو چیزه دیگه ای دیدم.چیزی که با همه ی نگاه هایی که
می شناختم فرق داشت.چیزیکه منو دیوونه کرد...چیزی که باعث شد اگه به من
بگی که خودمو بکشم می کشم خودمو فقط به خاطر اون نگاه....یادته روزهای اوله
آشناییمون ؟ قبل اینکه همو ببینیم ؟ زیاد با توخوب نبودم اصلا شاید به تو توجه هم
نکردم..اولش شاید هیچ حساب نمی کردم...اما بعد برام اهمیت پیدا کرد.چیزی که
براش از همه چیز بگذرم و من هنوز نمی دونم اون خنده قشنگت بود، شاید لحن
صدات بود و یا او...................
? نویسنده: شنبلیله
منو هم دعا کنیدآآآآآآآآآآآآآآآ
? نویسنده: شنبلیله
من را به دست های بلند باد سپردند که جا به جا شوم ودرپیش چشم های غزل خوانده ی تو باز نایستم پس خوب نگاه
کن...نگاه کن ...که بر اوج ناامیدی من هنوزباد می وزد وبرگریزان ادامه داردولی ای معمای هر روز جشن ها و
ویرانی های من زمستان نزدیک است و چشمان من در پهنای ابرها سیلاب می سازند
در جاهایی که سبزه ها فرو ماندند پرواز ناشیانه ی این پرستوها در خاک های قدیمی من ویران شدوهیچ کسی ندانست
که دست های من وتو تا چه اوجی نابود می شوند
قرار بود که ما دست هایمان باهم باشد اما پس از هزار نابودی تازه آثار ویرانی دیروز دست های توپیداشد ومن می
دانم که حس من حس تباهی ام ونابود شدنم در هیچ کسی نفوذ نخواهد کرد وهیچ کسی به درونم پی نخواهد برد واین
شعار در دستهای زنده به گورم جاویدان خواهد ماند
کسی به بارش امسال پی نخواهد برد چقدر زیاد بود گریه های هزاران نیلوفر آبی که آب را در ذهن پرورانده ی خود
خاک کرده بودند
ببین...نگاه کن ...پرنده ای خواهد پریدودر اوج آسمان ها گم خواهد شد ومادری ....به دنبال آن....تا آن وقت پرنده در
اوج خاک های جهان در بیامیزد
? نویسنده: شنبلیله
? نویسنده: شنبلیله
ببخشید دیر شد وقت نکردم!!!!!!!!!!!!!
? نویسنده: شنبلیله
? نویسنده: شنبلیله
? نویسنده: شنبلیله