سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آهای ای دو چشمان خیس من شما به او بگویید دوستش دارم




که صدای لطیف "نی" رو در خودش غرق می‌کنه


بعضی‌ها می‌گن عشق یه "تیغه"،


که باعث می‌شه از وجودت خون جاری بشه


 


بعضی‌ها می‌گن عشق یه احساس اشتیاق و گرسنگیه


یک احساس نیاز بی‌انتها و پر از رنج

من می‌گم عشق مثل یه گل می‌مونه


و تو تنها، بذر این گل هستی


عشق قلبی هست که از شکسته‌ شدن می‌ترسه،


هیچ‌وقت رقصیدن رو یاد نمی‌گیره


اون یه رویایی هست که از بیدار شدن می‌ترسه،


هیچ وقت ریسک نمی‌کنه


 


عشق تنها چیزیه که قابل لمس کردن نیست


چیزی هست که به نظر نمی‌رسه به این راحتی‌ها تسلیم بشه


روحی که از مردن می‌ترسه،


هیچ ‌وقت زندگی کردن رو یاد نمی‌گیره


 


شب خیلی غریب و بی‌کس بوده


جاده خیلی دراز بوده


و تو خیال می‌کنی که


عشق تنها ماله خوش‌شانس‌ها و نیرومندهاست


 


زمستون رو به یاد بیار


که دور از برف شدید، بذر خوابیده بود


و با عشق آفتاب در بهار، یک رز شد


? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
 

میدونی ستاره شدی؟

میدونی دیگه پیدات نمیکنم ؟

 میدونی قلبم تنهاست ؟

میدونی مثل ستاره میای و میری ز پیشم ؟

 

میدونی توآسمونها دونبالتم ؟

 میدونی چشم انتظارم؟
میدونم یه روز میای ولــی کــی ؟

 ولی هر وقت که بیای بازم تو قلبمی

. اینجوری برام سخته این راهش نیست

 اگه اومدی پیشم بمون برای همیشه آخه همیشه قلبم با تو میمونه
مثل ستاره برام سـو سـو میزنی از آسمون !!!

ولی این را بدون کــه در قلبم فقط تو هستی

 


? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
 تفاوت اشک و خون

1.خون قرمزه رنگ عشقه اشک بی رنگه درد عشقه

2.خون وقتی میاد بیرون می سوزه اما اشک اول می سوزه بعد می یاد بیرون

3.خون مال زخم جسمه ولی اشک مال زخم روحه

4.جای زخم خون زود خوب می شهو لی مال اشک خوب نمی شه

5. خون همیشه ناشی از دردو غمه ولی اشک بعضی وقت ها ناشی از خوشحالیه

6.جلوی خون رو می شه گرفت ولی جلوی اشک رو نمی شه

7.از جاری شدن خون کسی خجالت نمی کشه اما بعضی ها برای اینکه از اشک ریختن خجالت نکشن دستاشونو می ذارن رو صورتشون

? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
دانه های باران به شیشه ها

 

ترانه دارد.

 

 

 

دل هوای او

 

دل هوای بانگ عاشقانه دارد.

 

 

 

آن پرستوک از دیار ما

 

بار غم به دل

 

رفت و کس ندانم کزو

 

نشانه دارد.

 

 

 

آتش است و شعله ها و دود

 

طرح او فکنده در نظر من

 

 

 

با خیال او نگاه من

 

خلوتی شبانه دارد.

 

 

 

پشت شیشه ها

 

باد رهگذر

 

ترانه دارد

? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم

خسته شدم بس که از سرما لرزیدم

بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم

زخم پاهایم به من می خندند

خسته شدم بس که تنها دویدم

اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانی ام بوسه بزن

می خواهم با تو گریه کنم

خسته شدم بس که تنها گریه کردم

می خواهم دست هایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم

خسته شدم بس که تنها ایستادم

? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
الهی تو بمیری من نمیرم

سر قبرت بیام پارتی بگیرم

الهی سرخک و اوریون بگیری

تب مالت و بلای جون بگیری

الهی از سرت تا پات فلج شه

کمرت بشکنه دستت سقت شه

الهی حصبه و ام اس بگیری

سر راه بیمارستان بمیری

الهی کور بشی چشمت نبینه

بمیری گم بشی حقت همینه


? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
   1   2      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
منوى اصلى
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو یادداشت ها
اوقات شرعی
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
وضعیت من در یاهو
خبرنامه ی وبلاگ