آهای ای دو چشمان خیس من شما به او بگویید دوستش دارم
عشق بر گوشه قلبم نوشتم و چهره ات را با قلم موی محبت
ترسیم کردم و هرگز حاضر نشدم نامت را هیچ جای جز گوشه
قلبم و چهره ات را باهیچ قلم موی دیگری جز قلم مو ی عشق
ترسیم کنم
***
ای تنها هویت من ای نیمه گم شده من ، به حرمت تمام لحظات با هم بودن ،با هم گفتن ،با هم خندیدن و از لحظات روز های بهاری عمرمان لذت بردن تو را قسم می دهم تا حرمت با هم گریستن را فراموش نکنی
? نویسنده: شنبلیله
کاش مفهوم دوست داشتن را نمی دانستم چیست
کاش این کلمات را نیاموخته بودم
کاش درس معلم را بر سر حرف ع ش ق یاد نمی گرفتم
ای کاش آن زمان حواسم جای دیگری بود
و به چیز دیگری فکر می کردم
شیطنت می کردم
یا با بغل دستیم حرف می زدم
و این حروف در مخ من جا نمی گرفتند
راستی چرا یاد گرفتم؟
اما فقط یاد گرفتم خوب بنویسمش و خوب ادا کنم
صدایش را بکشم ع ع ع ع-ش ش ش ش-ق ق ق ق همین...
چیز دیگری بهمون یاد ندادن یادمون ندادن که عشق چیز کمی نیست یادمون ندادن چگونه
عشق بورزیم...
? نویسنده: شنبلیله
که زیر پای مردم غرورشو شکسته
منم که از خزون وحشی پر از حراسم
هزار تا زخم خنجر نشسته رو لباسم
دیوار ارزومو خزون اومد خراب کرد
تمام زندگی مو نقش به روی آب کرد
حالا یه برگ زردم که زیر پا می شینه
لحظه به لحظه مرگو با چشمونش می بینه
? نویسنده: شنبلیله
? نویسنده: شنبلیله
یکی دیگران آن را می بینند و دیگری آن رو که خود می بیند
آدمی دو دل دارد
با یکی دیگری را دوست می داردو دیگری را به دوستدارش هدیه می کند تا دوستش بدارد
? نویسنده: شنبلیله
? نویسنده: شنبلیله