سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آهای ای دو چشمان خیس من شما به او بگویید دوستش دارم

 

در بازار چه ای راه می رفتم .....
کسبه ها فریاد می زدند

حراج کرده ایم ؟

کسی احترام را به حراج گذاشته بود

دیگری عشق

محبت

عاطفه

صداقت

.

.

.

جلوتر رفتم انبوه زیادی بود ..............

هر طور بود خودم را رساندم

چشمم در چشمانت گم شد و دیدمت

تو با آرامشی عظیم و بی رحمی کامل

امانتی را که به تو سپرده بودم به حراج گذاشته ای

آقا چند ؟!

.

.

.

آهای مردم شما را به خدای گندم زار قلبم را انقدر مفت نخرید؟!

? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
منوى اصلى
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو یادداشت ها
اوقات شرعی
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
وضعیت من در یاهو
خبرنامه ی وبلاگ