آهای ای دو چشمان خیس من شما به او بگویید دوستش دارم
خسته شدم بس که از سرما لرزیدم
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم
زخم پاهایم به من می خندند
خسته شدم بس که تنها دویدم
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانی ام بوسه بزن
می خواهم با تو گریه کنم
خسته شدم بس که تنها گریه کردم
می خواهم دست هایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم
? نویسنده: شنبلیله